خوب همه چيو به هم ريختم..نه؟
بي خیال...
posted by Smartys #
00:02
sharemation.com
و همه ي ما و همه ي عکس هايمان
و همه ي آنهايي که قدرت نمايي ميکنند
و باز همه ي مايي که به داشتم هاي قديم مستيم
و باز آنهايي که دارند هايشان ما را سحر کرده
و ما
و آنها
و تقابل
و...
هنوز محتاجيم
با اونا نبودم
با خ د ا بودم
بودم
posted by Smartys #
00:32
خوب در حقيقت هيچي
يعني اينقدر که حرص آدم از اونهمه پتانسيل به درد نخور در مياد
حال به هم خوردگي پيش اومده از همه ي نيروهاي بالقوه
مثل تخم مرغ
نه بدتر... مثل نارگيل
من ميرم
تو مياي
همه نفس ميکشيم
همه اسم داريم و اسم ميبريم
ويترين
خواب و بيدارمون مياد
و خنده دار از همه دلتنگيه
تو عاشقي؟
...
سرت رو به من قرض ميدي؟
: تو همون ميخواي حرف نزن..بهتره
بهتره؟
!!!
posted by Smartys #
13:16
ملت هاي خلع سلاح شده رو ديدي؟
اين تابلو رو چي؟
احساس کش اومدن سلولي رو در مغزت که داشتي تا حالا؟!
صداي گيز گيز کننده ي سکوت تو ســَرت رو که ديگه گوش ميکني؟
اصلا بگو ببينم...نکنه تا حالا نريختی!!!
وايسا....وايسا....ببينمـــِت!
اه اه اه...تو هم که ......
posted by Smartys #
14:05
هر روز صبح خدايش را مثل پتويش تا ميزند و شب ها فکر روز متفاوت ميکند
...
من يک ايده آليست مضحک هستم که با خودم شعر ميخوانم:
نه من ز بي عملي در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بي عمل است
!!
(عمومي نيست) : من که گفتم دست از سر حافظ بردار
posted by Smartys #
22:15
ذهن هاي عقيم ، اراده هاي نازا
قدم برداشتن ها گره ي کوري خورده
مــَـن (ها) تـــا هنوز منتظر
و فراموش کرده ي اين واقعيت که بالاخره يک روز به تـــــا ميرسيم
!!!
posted by Smartys #
23:23
پــُـرباري
... و تعريف ميکرد جايي را ديده که از کلمات قدرتمندان آن سرزمين آدم ها آويزان بودند
!!
posted by Smartys #
21:29